سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیچ مسلمانی، پس از بهره اسلام آوردن، بهره ای همچون برادری خدایی به دست نیاورده است . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

چشم بیمار

ارسال‌کننده : هاجر در : 89/4/31 12:22 صبح

غزل معروف «چشم بیمار» که سروده ی امام خمینی (ره) است. وپاسخی که حضرت آیت اللّه خامنه ای به آن داده اند.
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم         چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم
*تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی        تو طبیب دل مایی ز چه بیمار شدی
فارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزدم          همچو منصور خریدار سر دار شدم
*تو که فارغ شده بودی ز همه کون و مکان      دار منصور بریدی همه تن دار شدی
غم دلدار فکنده است به جانم ، شرری           که به جان آمدم و شهره ی بازار شدم
*عشق معشوق و غم دوست بزد بر توشرر     ای که درقول وعمل شهره ی بازار شدی
در میخانه گشایید به رویم ، شب و روز           که من از مسجد و از مدرسه،بیزار شدم
*مسجد و مدرسه را روح و روان بخشیدی       وه که برمسجدیان نقطه ی پرگار شدی
جامه ی زهد و ریا کندم و بر تن کردم            خرقه ی پیر خراباتی و هشیار شدم
*خرقه ی پیر خراباتی ما سیره ی توست        امت از گفته ی دربار تو هشیار شدی
واعظ شهر که از پند خود آزارم داد                از دم رند می آلود مددکار شدم
*واعظ شهر همه عمر بزد لاف منی              دم عیسی مسیح از تو دیدار شدی
بگذارید که از میکده یادی بکنم                    من که با دست بت میکده ، بیدار شدم
*یادی از ما بنما ای شده آسوده ز غم          ببریدی ز همه خلق وبه خلق یار شدی  





کلمات کلیدی : چشم بیمار، امام، شعر

به نام تو

ارسال‌کننده : هاجر در : 89/4/25 1:31 عصر

به نام تو
سپاست ای توانا
که بار دیگر،امانم دادی،زبانم دادی،و توانم دادی تا سپاست را بیاغازم و طرحی دیگر دراندازم
ای بیرون از فکرت کائنات
ای نگارخانه هستی سایه یی از قلم تو
ای همه روزی خواران بر خوان کرم تو
ای حیات بخش
بسا کسان که سخنی گفتند و در خاک خفتند
ای هستی بخش کرامت فرمودی و فرصتم بخشودی
اینک چگونه سپاست توانم؟که همه آفریدگان ازل تا ابد شکرت نتوانند
ای آنکه تا به نامت قلم می زنم اشکم را فرو می ریزی؛جز اشک عاشقانه چه ره آوردی در پیشگاه تو دارم
چه کنم؟عاشقم و جز قطرات اشک ارمغانی ندارم
اشکم نثارت باد اگر بپذیری....




کلمات کلیدی : نام تو، سپاس، شکر